این کتاب که توسط نشرسپیده باوران چاپ شده است و حاصل چهار سخنرانی دکتر شریعتی است.

در مقدمه:

·       رفورمیسم ،زمینه رنسانس:تصفیه طرز فکر مذهبی برای بازگشت به آن سرچشمه زلال اسلام اصیل و بیرون راندن و دورکردن عناصر خارجی که دیری است به طرز تفکر اعتقادی و مذهبی ما آمیخته است را دکتر شریعتی ضروری می داند......

·       رفورمیسم را نهضت اصلاح مذهبی میداند که به عنوان یک علت قریب فکری روح قرون وسطی را متزلزل کرد و دستگاه خشن و مقتدر روحانیت کاتولیک را از درون با ضربه اعتراضی منفجر کرد.

·       دکتر شریعتی برای اصلاح و تحول علوم اسلامی و رنسانس نقطه ی شروع را متد برخورد با تفکرات اسلامی می داند.ایشان قائل هستند که با روش تحقیق مان نیز تغییر و تحول یابد.

امت:

·       ایشان در بررسی نحوه ی تشکیل جوامع بر روی معناشناسی واژه ها و وجه تسمیه آنها تاکید می کند و بین واژه های نیشین (ملت) و قبیله،قوم ،شعب،طبقه ،اجتماع،طائفه ،نژاد ،توده ،مردم و امت با تحلیل ریشه شناسی به واژه امت می رسند.

·       ایشان واژه ی ملت را ریشه در زادن و هم زایشی و در واژه قبیله ریشه را هم قبله بودن و یک مقصد بودن و در قوم ،قیام مشترک افراد یک دسته در انجام عمل می داند سپس در واژه شعب ریشه را اینکه جامعه شعبه ای از بشریت که از آن منشعب شده می دانند و طبقه به مسائلی منند درآمد همسان و مشابه و در اجتماع جمع بودن یک عده ای در یک جا ملاک است در طائفه در گرد یک محور بودن و در نژاد تشابه های شکلی ،رنگی و اندامی مطرح است اما واژه ی امت را ایشان بر مسئله ی حرکت،هجرت و هم مسیری و یک راه داشتن انسان ها و آهنگ و قصد کردن و عزیمت کردن و تصمیم خودآگاهانه می داند.

·       ایشان عناصر تشکیل امت را در انتخاب ،حرکت،پیشرو،مقصد خلاصه می کند.

·       ایشان نحوه ی حکومت داری ها را به دو دسته کلی تقسیم می کنند که اولی قصد دارد جامعه را اداره کند که پلتیک متناسب با آن بیان می شود این نوع حکومت تعهد خوش گذشن و اداره ی آزاد و راحت زندگی جمعی مردم شهر و نظام شهر را بر دوش می کشد.
و دسته ی دوم را هدایت جامعه می نامد به این معنا که تغییر ،تکامل ،و تربیت در سیاست این نوع حکومت مطرح است.

·       ایشان با بیان اینکه امت از نوع دوم حکومت داری است به این نکات نیز اشاره می کند که:تحرک در متن و جان این اصلاح (امت)است متعهد و مسوول است و باید امامت این امت را بپذیرد.

·       ایشان عامل و حلقه ی وصل انسان ها را در امت را تعصب می دان یا پیوند ما همفکران یعنی خویشاوندی اعتقادی.
تعصب یعنی تحزب یعنی احساس انسانی که خود را یک من تنهای مستقل احساس نمی کند بلکه خود و سرنوشت و احساس و اعتقاد خویش را با دیگرانی که هم درد و هم سرنوشت و هم اندیش اویند مشترک احساس می کند.

امامت:

·       امامت عبارت است از تجلی ایده آلی آرزوهای افراد انسانی برای تحقق همه ی کمال های مطلوب در انسان.

·       ایشان پس از گزارش مفصلی درباره ی اینکه یک اصل روانشناسی وجود یک الگو و اسوه را از نیازهای اساسی انسان می شمرد و در اقوام و ملل گوناگون تا به امروز این امر وجود داشته است امام را معرف انسانیت می شناسد و او را مظهر انسانیت می داند و انسان کامل را که بشر به او نیاز دارد را امام معرفی می کند: بنابراین انسانیت موهوم نیست انسان ها موهوم اند .انسانیت در چهره ی عده ای از افراد انسانی تحقق دارد و این معرف ها درست مانند نمودار سر راهشان مانند پرچم هایی که نهایت و مقصد و وطن ایده آل آنها را به آنها نشان می دهد.

·       امام یک مافوق انسان نیست بلکه یک انسان مافوق است یک موجود انسانی که وجودش ،روح و اخلاقش شیوه زندگی اش به انسان ها نشان می دهد که چگونه باید بود و چگونه باید زیست .

رابطه ی بین امام و امت:

·       پیوند امام و امت رابطه ی  بین نزدیک شدن مصداق ها به کلی است و هر کسی که توانست بیشتر خود را به معیار و حقیقت نزدیک کند او به انسانیت نزدیک تر است.

·       نحوه ی تعیین امام:
نکاتی که تعیین رهبر و پیشوا لازم است در نظر گرفته شود:اول اینکه قبول یک شکل خاص به معنی قبول فلسفه قدرت از نظر منشا ایجاد است و دوم اینکه خلق کننده این صفت و انتساب آن به فرد تعیین شده و پددید آورنده این صلاحیت مقام درجه و عنوان عمل تعیین است از طرف تعیین کننده.

·       در بیان تعیین پیشوا به انتخاب یا به انتصاب باید این نکته را در نظر داشت که اولا خود انتخاب وانتصاب نسبی است به این معنا که مثلا نسبت به فلان مجلس انتخاب است و نسبت به مردم انتصاب نکته دیگر آن که نسبت به امام امامت یک حق ذاتی است ناشی از ماهیت شخص که منشاء آن خود امام است نه عامل خارجی انتخاب یا انتصاب.منصوب بشود یا نشود  منتخب مردم باشد یا نباشد امام است مانند قله ی دماوند که بلندترین است که بشناسند چه نشناسند چه انتخاب بکنند چه انتخاب نکنند.بنابراین نصب یا انتخاب در انیجا عامل تشخیص است نه تعیین.ما نبوت را در نبی تشخیص می دهیم و نه تعیین نبوت در نبی.

·       ایشان در ادامه به نقد دموکراسی موجود می پردازند و همچنین برای جوامع تازه انقلاب کرده که رویکرد دوم را به انقلاب و حکومت داری دارند بیان می دارد:اگر اصل را در سیاست و حکومت بر دو شعار رهبری و پیشرفت یعنی تغییر انقلابی مردم قرار دهیم آن وقت انتخاب رهبری به وسیله افراد همین جامعه امکان ندارد زیرا افراد جامعه هرگز به کسی رای نمی دهند که باسنت ها و عادات و عقائد و شیوه ی زندگی رایج همه ی افراد آن جامعه مخالف است و می خواهند آن ها را از ریشه در بیاورد و بسیاری از سنت های مردم سنت پرست را عوض کند و سنت های مترقی را جانشین آن ها کند.

جمع بندی:

·       نسبت به حکومت معصومین و جریان سقیفه:در یک نسل انقلاب فقط می تواند روی کار آید ،غلبه کند ،زمام جامعه را و قدرت رهبری را به دست گیرد اما سازندگی جامعه انقلابی به یک دوران انقلابی چند نسل محتاج است و ر این دوران است که رسالت رهبری بنیان گذار باید به طور مستمر به شیوه ی انقلابی همچنان که شخص رهبر نخستین انقلاب زمام را به دست آورده ادامه یابد. تا هنگامی که جامعه به رشد سیاسی ،فکری ، و پرورش کامل انقلابی و ایدئولوژی عمومی برسد.

·       وصایت فلسفه سیاسی یک دوران مشخص انقلابی است به عنوان ادامه رسالت اجتماعی بنیان گذار نهضت فکری و اجتماعی و به عنوان یک مبنای انقلابی در رژیم امامت که مسولیتش تکمیل رسالت جامعه سازی رهبر انقلاب است طی چند نسل تتا هنگامی که جامعه بتواند روی پای خود باستد و پس از خاتمیت امامت یا دوران وصایت (دوران مشخص سازندگی انقلابی)دوران بیعت و شوری  واجماع یا دموکراسی آغاز می شود که شکل نامحدود  و همیشگی و عادی رهبری جامعه است.