شکل هایی  که می توان متن را تفسیر کرد بسیار متفاوت است اما می خواهم دست برروی نقطه ای بگذارم که در عالم اسلامی برای تفسیر متون روایی یا قرآن بسیار روی آن مانور می دهند و آن هم ادبیات است.

در عالم غرب بخاطر آنکه اناجیل و تورات و...توسط صحابی  نوشته شده یا دستکاری هایی در آن ها صورت گرفته است عالمان دینی مسیحی و یهودی به دنبال راه حل هایی بودند تا بتوانند ازین منابع با محدودیت هایی که دارند استفاده کنند مثلا یکی از این راه ها تفسیرهای هرمنوتیکی از متن است.

اما در جهان اسلام و تفسیر قرآن کریم و روایات وارده ازپیامبر اکرم و ذریه ی ایشان بخاطر ثبت دقیق و حفظ از تحریف و استفاده از راهکارهایی برای رسیدن امن هر قول به دیگران اتفاق می افتاد حساسیت هایی که در غرب رخ داد در شرق رخ نداد و نتیجه بر آن شد که در ابتدا روی اعجاز لفظی و روی ادبیات گوینده بحث های فراوانی شد البته باید اضافه کنم که شوق عرب نیز از متون طرب انگیز و ادبی نیز کم تاثیر نبوده بر ایجاد جریانی که  نقطه شروع را ادبیات یک متن می دانسته.
در مجموع ظرفیت های مثبتی که در معارف اسلامی بوده باعث کمتر شدن رشد علوم در جهان اسلامی شده است.

بخاطر همین در عالم اسلامی چه شیعه چه سنی چه در تفسیر چه در اصول چه فقه  و...همگی بر روی ادبیات و لفظ  تکیه اصلی و جدی دارند نه بر سایر حوزه های زبانی و متنی و باید این نکته را اضافه کرد که تنگناها همیشه باعث تحرک شده و سعی می شود که راه خروجی را به دست انسان بدهد.

بررسی این اتفاقات در روند شکل گیری علوم در شرق و غرب و نسبت آنها با دین در روشن شدن انتظار ما در دین و حوزه ی ورود الهیات و رابطه ی آن با عقل بسیار راهگشاست.